تا ساعت هشت ونیم در خانه مطالعه میکردم. سپس در راه مجلس، برای عیادت آقای مصطفی ملکی امام جماعت مسجد همت تجریش به بیمارستان قلب رفتم؛ حالشان خوب نیست و احتمال میرود که سرطان خون داشته باشند. از افراد مفید و موثر و مخلصاند. به مجلس رفتم و گزارشهارا خواندم.
رئیس جمهور برای دیدار از نیروهای دریایی و هوایی و افتتاح سد میناب به بندرعباس رفتهاند. من هم قرار بود بروم ولی به خاطر شرایط موجود، دوستان گفتند، درست نیست ما دو نفردر یک سفر همراه باشیم؛ باید به خاطر حفظ امنیت احتیاط کرد.
از نخست وزیر خواسته بودم که درباره نشت نفت چاههای نوروز به دریا و آلوده شدن محیط زیست، طلبکاری کنیم و در موضع تهاجم قرار گیریم، نه دفاع؛ ایشان امروز در مصاحبه، خوب عمل کرد. عفت، فاطی، مهدی و یاسر امروز به رفسنجان رفتند و من تنها هستم. دو پیام برای سمینار حوزه و دانشگاه در قم و ائمه جمعه و جماعات شیعه و سنی در لار نوشتم و ارسال داشتم .عصر به خانه برگشتم و تا آخر شب مطالعه کردم؛ بیشتر درباره عقد اخوت میان مسلمین در زمانپیغمبر9 و سیر تاریخی آن برای بحثهای نمازجمعه.
شام را از دفتر امام آوردند؛ کتلت بود. آقای سرگرد ترابی از دفتر مشاورت امام، تلفنی اجازه خواست که برای همراهی رئیس جمهور به هرمزگان برود؛ موافقت کردم.